تا اطلاع ثانوی ‚ نفس نکش آینه دار


از اینجا تا آخر شب هزار تا نقطه چین بذار


تااطلاع ثانوی ‚ چشمانون رو هم بذارین 


زخم دریده ی شب رو بدون مرهم بذارین


تا اطلاع ثانوی ‚ ترانه لال و کر بشه


قاصدک خبررسون ‚ دوباره بی خبر بشه


تا اطلاع ثانوی ‚ هیچکسی آواز نخونه


پرنده واسه جوجه هاش قصه ی پرواز نخونه


صدای هزار تافریاد تو سکوت شهر جادوس


شهر آبستن خلوت پا به ماهه یه هیاهوس


ای صدای نو رسیده! شب پر کن از سپیده


تو حراج شهر قصه ‚ زندگی به شرط چاقوس


ای شب قداره به دست !‌ ای شبح بی همه چیز


برای فتح آسمون ‚ خون ستاره رو نریز


ساعت خواب بی خبر ! زنگ رهایی رو بزن


بذار بازم طلوع کنه اون من آفتابی من


باید بخونم اگه شب صدام روباور نداره


وقتی یکی تو آینه اشکای من رو میشماره


باید بخونم توی این قحطی شعر و حنجره


وقتی تو آستین رفیق ‚ تیغه ی تیز خنجره


صدای هزار تا فریاد تو سکوت شهر جادوس


شهر آبستن خلوت پا به ماهه یه هیاهوس


ای صدای نو رسیده! شب پر کن از سپیده


تو حراج شهر قصه ‚ زندگی به شرط چاقوس