سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارسال  شده توسط  میلاد در 89/10/23 1:44 صبح


بابک بیات

ارسال  شده توسط  میلاد در 89/10/23 1:42 صبح

 
سکوت یک فریاد
 

زندگی بازی است، ما خود صحنه می سازیم تا بازیگر بازیچه های دیگران باشیم، وای زین برد روان فرسای، من بازیگر بازیچه های دیگران بودم، گرچه می دانستم این افسانه را از پیش، زندگی بازی است .
به گزارش خبرگزاری مهر، بابک بیات در سال 1325 در شهر تهران به دنیا آمد. از سن 19 سالگی در اپرای تهران و زیر نظر خانم اولین باغچه بان، آقای ثمین باغچه بان و نصرت الله زابلی با موسیقی کلاسیک و جهانی آشنا شد و در حدود پنج سال همکاری خود را با این اپرا ادامه داد. بعد از آن با محمد اوشال آهنگساز و رهبر ارکستر جاز فولکوریک دوستی عمیقی پیدا کرد که این دوستی به ادامه هارمونی و آکومپانی مان و فراگیری دیگر اشتیاقات موسیقایی بیات منجر شدایرج جنتی عطایی شاعر و ترانه سرا و نمایشنامه نویس که از دوران کودکی تا قبل از انقلاب با بابک بیات همگام با هم موسیقی ترانه را ادامه دادند، در زندگی بیات و خانواده اش بسیار موثر بود . این دوستی به ساخت ترانه های بسیاری از جمله : غریبه، جنگل، بن بست، خونه، فریاد زیر آب، علی کنکوری، تپش، خاتون، سایه، خورجین (بانوی شرقی)، فصل بد خاکستری (روح بزرگوار)، سقف، هیچ کسی مثل تو نبود، طلایه دار (ای بزرگ موندنی) و بسیاری ترانه های دیگر منجر شد.
 

پرویز مشکاتیان 2

ارسال  شده توسط  میلاد در 89/10/23 1:42 صبح

«پرویز مشکاتیان» در گذشته در باغی در نیشابور زندگی می کرد که در آن آهو،
کبوتر، گنجشک را جلد کرده و با هم آشتی می داد. ولی وقتی به تهران آمد و
این شهر پر دود و دم را برای زندگی برگزید، آنچه که آزارش می داد صدای اره
برقی سوداگران ساختمان بود که درختان کهنسال شهر تهران را می بریدند. شاید
او هم مثل بیضایی که غمخوار درختان پایتخت است و همیشه فریاد زده که چرا
درختان کهنسال را در این شهر قطع می کنند، آرزو داشت که درختان چندین ساله
سرشماری و شناسنامه دار شوند. درختانی که وقتی قطع می شدند گویی دستان
«مشکاتیان» را قطع می کردند. یا مثل ناصر تقوایی بود تقوایی که وقتی در شب
کار گردانان سینمادر یک ماه پیش حضور یافته بود در گفت وگو با اطرافیانش
به شدت از قطع درختان انتقاد کرده بود وحتی در اهمیت درختها گفته بود
درختها از انسانها مفید ترند.

تلویزیون آدم رااز همه چیز نابود می کند
مرحوم مشکاتیان همواره گلایه مند وضعیت موسیقی درایران بوده است .مثلا او
در سالهای ابتدایی دهه هشتادکه مدتها بود کنسرت برگزار نمی کرد گفته بود
کنسرت برگزار نکردنش دلیل خاصی ندارد، ولی در عین حال شرایط برگزاری کنسرت
درایران را نابهنجار خوانده بود. او می گفت که اجرای کار هنری انگیزه می
خواهد و تلویزیون با پخش این موسیقی ها ، آدم را از همه چیز ناامید می
کند. در سال های گذشته بیشترین درخواست او در ایران نه فقط بودن و تنفس
کردن در کنار مردم بوده است.

راز ماندگاری به روایت مشکاتیان
مشکاتیان در سال 79 در مصاحبه ای دیگر در عین حال گفته بود شاید راز
ماندگاری در حضوری کم رنگ تراست، چون او همیشه اعتقاد داشته که هنر با
صنعت فرق می کند. صنعت حیاتش در تکثر و تولید انبوه و هنر در یگانه آفریدن
است. هنرهای اصیلی چون شعر ، موسیقی و عرفان هیچگاه نمی توانند تولید
انبوه داشته باشند. بنابراین هنرمندی که به گیشه و گوشه بازار فکر کند از
اول لنگ می زند.

مخالف تلویزیون
مشکاتیان همانند دیگر هنرمندان ایرانی در سال های اخیر دل پری از تلویزیون
داشته است، همانند انتقادات شاید کلیشه ای؛ اما همیشگی اهالی موسیقی از
تلویزیون. او چند سال پیش در گفت وگویی درباره تلویزیون گفته بود: وقتی
تلویزیون برای پخش صدای یک ساز شش هزار ساله ، آن را در پشت گل بسیاری
پنهان می کند چگونه جوانان باید به شناخت کافی از هنر اصیل مثل موسیقی
برسند؛ آن هم در زمانه ای موسیقی لوس انجلسی دست به دست می چرخد و ناشران
در پی تکثیر نوارهای کپی شده از لس  آنجلس هستند.

عمدا می خواهند مارا از دور خارج کنند
مشکاتیان زمانی گفته بود فکر می کند صدا و سیما تعمدا می خواهد، کسانی را
که دلی در آتش دارند از دور خارج کند؛ چون این همدلی سلیقگی نمی تواند
ناآگاهانه باشد، گوینده ای که شعر حافظ را نادرست می خواند یا می خواهد به
حافظ دهن کجی کند یا به مردم؟

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >